تا حالا دندان پزشکی رفتید؟
اول دکتر چندتا سوزن میزند توی لثهها , بعد آن مته را میگرد دستش...
بعضی وقتها از شدت درد, اشک در چشمانت جمع میشود و مجبوری دستههای صندلی را محکم فشار بدهی.
چرا نمیزنی در گوش دکتر؟ چرا داد و هوار راه نمیاندازی ؟
این همه درد را تحمل کردی و این همه سوزن و مته و انبر و ... خب چرا اعتراض نمیکنید به او؟
تازه آخر کار, کلی هم از خانم یا آقای دکتر تشکر میکنی و وقت بعدی میگیری که دوباره بیایی مطبش.
نمیخواهی خدا را به اندازهی یک دندان پزشک قبول داشته باشی؟
به دکتر اعتراض نمیکنیم چون حکمت درد و رنج کشیدنمان را میدانیم که منتهی به سلامت ما میشود.
قبل ترها به پزشکها میگفتند حکیم; یعنی کارهایش از روی حکمت است.
خدا نیز حکیم است. اگر درد و رنجی در زندگی ما هست, ناشکری نکنیم.
حتی بهتر است منتطر باشیم که بدانیم نوبت بعدی و رنج بعدی کی و چیست!
آیا مدرک خدا را قبول نداریم؟! حتی به اندازه یک دندان پزشک؟
منبع: ماهنامه فرهنگی اجتماعی آشنا سال بیست و هشتم دی 1398 /فاطمه سادات نمازی